کد مطلب:303654 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

آن دو نفری که به عیادت رفتند
امام صادق علیه السلام می فرماید: آن دو نفر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله از حضرت امیرالمومنین تقاضا كردند كه نزد حضرت زهرا علیهاسلام از آنها شفاعت كند تا از آن حضرت عیادت كنند (در بعضی از نسخه ها آمده كه وقتی حضرت علی علیه السلام پیشنهاد آن دو نفر را به بانویش خبر داد آن حضرت به رعایت ادب و علاقه به همسرش گفت: البیت بیتك والحرة امتك. خانه خانه شما و آزاد نیز كنیز شما است یعنی من نیز كنیز شما هستم چون شما رضایت می دهید كه به دیدن من بیایند من حرفی ندارم).

آری به روایت امام ششم علیه السلام

فلما دخلا علیها قالا لها: كیف انت یا بنت رسول الله؟ قالت بخیر بحمدالله، ثم قالت لهما: ماسمعتما النبی یقول: فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله؟

قالا: بلی قالت: فوالله لقد آذیتمانی. قال: فخرجا من عندها علیهاسلام و هی ساخطة علیهما. [1] .

چون آن دو نفر [2] به حضور حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام رسیدند از آن حضرت احوال پرسی نموده و گفتند ای دختر رسول خدا حالت چطور است؟ آن بانوی بزرگوار فرمود: خدا را شكر خوب است. سپس به آن دو فرمود: نشنیده اید كه رسول خدا (ص) می فرمود: فاطمه پاره ای از تن من است پس هر كس او را اذیت كند مرا اذیت كرده و هركس مرا بیازارد خدای را اذیت نموده است. گفتند آری (ما این سخن را از رسول خدا (ص) شنیده ایم) پس آن بانوی بزرگ فرمود: سوگند به خدا شما دو نفر مرا اذیت نموده اید. در پایان این حدیث امام صادق علیه السلام فرمودند: آن دو نفر پس از شنیدن كلمات حضرت زهرا علیهاسلام از نزد آن حضرت بیرون رفتند در حالی كه حضرت زهرا علیها بر آن دو خشمگین بود.

اینك ما از آن دو نفر می پرسیم كه چگونه به خود اجازه دادید كه با یگانه یادگار رسول خدا آن گونه رفتار كنید كه به شهادت او بیانجامد و در عنفوان جوانی شبانه و غریبانه به خاك سپرده شود؟ و مظلومترین مظلومان عالم یعنی علی علیه السلام برای همیشه از فراقش غصه دار گردد...

به قول حضرت رسول صلی الله علیه وآله

ویل لمن یظلمها او یظلم علیاً امیرالمؤمنین. وای بر كسی كه به فاطمه ستم می كند یا به همسرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام ظلم نماید. سند این حدیث پیش از این در فصل اول این كتاب آمده است.

و در بعضی از روایات آمده: فاطمه علیهاسلام دستهایش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت:خدایا این دو نفر مرا آزرده اند، شكایت خود را در مورد آنها به پیشگاه تو و رسول تو می آورم سوگند به خدا هرگز از شما دو نفر راضی نمی شوم تا با پدرم رسول خدا (ص) ملاقات نمایم.

و رفتار شما را به آن حضرت خبر دهم تا او بین من و شما داوری كند.

در این هنگام ابوبكر فریاد زد: وای بر من، آه از عذاب الهی....!! ای كاش مادرم مرا نزائیده بود پس از آن عمر به ابوبكر گفت: از مردم در شگفتم كه چگونه تو را رهبر خود ساخته اند تو یك پیر فرتوتی هستی كه از خشم یك زنی، بی تاب شده ای و از خشنودی زنی شاد می گردی مگر چه خواهد شد اگر كسی زنی را به خشم آورد؟ (بگذار زنی از ما ناراضی باشد)! آنگاه از حضور حضرت زهرا علیهاسلام برخاستند و پی كار خود رفتند. [3] .

در این موقع زهرا علیهاسلام به علی علیه السلام گفت: از من خواستی كه اجازه عیادت به این دو نفر بدهم من نیز امر شما را اطاعت كردم اینك من نیز از شما خواهشی دارم آیا انجام می دهی؟

علی علیه السلام فرمود: آری حتماً انجام خواهم داد.

فرمود: من تو را به خدا سوگند می دهم كاری كنی كه این دو نفر بر جنازه من نماز نخوانند و كنار قبرم ننشینند.


[1] مقتل الحسين خوارزمي / 59.

[2] آن دو نفر ابوبكر و عمر بودند.

[3] بيت الاحزان / 235 به نقل از كتاب الامامةالسياسة ابن قتيبه، ج 14/ 1.